Tuesday, 13 October 2015

سانسور کتاب علی پیام از سوی حکومت افغانستان


کتاب «قطعه‌ای‌از بهشت» اثر داستانی علی پیام از سوی وزارت فرهنگ افغانستان سانسور شد.
وزارت فرهنگ افغانستان در اقدام پرسش برانگیز به تاریخ 15 ثور 1394 برابر با 5 می 2015 کتاب «قطعه‌ای از بهشت» اثر علی پیام را ممنوع‌الخروج از افغانستان ساخت و بدین طریق سانسور کرد.
این خبر که در روزنامه «ماندگار» روزنامۀ صبح افغانستان، چاپ کابل، شماره 1529 سال هفتم، مورخ 15 می 1394 چاپ و منتشر گردید، از سانسور اثر علی پیام خبر داد.
این نویسنده در مقاله‌ای سانسور در افغانستان را به تحلیل گرفته چنین می‌نویسد:
مطبوعات نهادي است‌، نوساز و متحول كننده جامعه‌. نهادي كه نوگرايي و دگرگوني جامعه با پيدايش آن شروع‌شده است‌. آن چیزی كه در كشور افغانستان صادق است‌. يعني اگر شروع تحولات فكري را در كشور برايش يك نقطه آغاز پيدا كنيم‌، همان نقطه‌، آغاز مطبوعات خواهد بود.
نخستين جرقه نوسازي با جريده شمس النهار در زمان امير شيرعلي ‌خان برمی‌گردد كه در سال 1290 ق‌. در كابل شروع به فعاليت نموده است‌. محتواي عمده اين روزنامه را آشنا ساختن اذهان با دنياي جديد، تشويق دولت به تجدد، تحول و صنايع در افغانستان و آمدن تجارت و معارف‌، تشكيل مي‌داده است‌. همواره اين نهاد نوساز در طول عمر خود با موانعي مانند استبداد، سانسور و تعطيلي‌ دست‌وپنجه نرم كرده است‌. موانع مثلثي كه در هر برهه زماني گلوي مطبوعات كشور را فشرده است و در هر مقطع تاريخي اين نهاد نوپا و لاغر را تهديد به زبان بستن نموده است‌.
اين موانع مثلث گاهي از خارج تحميل مي‌شده است و گاهي ریشه داخلي داشته است‌. چه موانع ريشه خارجي داشته و يا داخلي مهم اين است كه دامنه فعاليت اين نهاد در كشور افغانستان دائم محدود و بسته مانده است‌. روي همين دليل‌، عمر هريك از نشريات ما كوتاه بوده است و مطبوعات ما انكشاف نيافته است‌. جریده شمس النهار پس از پنج سال فعاليت با دخالت و تجاوز انگليسي‌ها پرونده‌اش بسته شد و تا 28 سال‌، هيچ نشريه‌اي در كشور منتشر نگرديد و فضاي كشور در ركود فكري به سر برد.
البته قابل‌ذکر است كه محققين معتقدند كه نخستين گام نوسازي و نوگرايي در افغانستان با نشر جريده پانزده سراج الاخبار در زمان حاكميت امير حبیب‌الله خان برداشته‌شده است‌. جريده‌اي كه در 11 جنوري 1906 م در پايتخت به فعاليت پرداخت‌، فقط يك شماره به چاپ رسيد. چون دولت هند بريتانوي با نشر آن موافق نبوده و فوراً بيخ گلوي آن را فشرده است.
اين دو جريده براثر دخالت عوامل خارجي از فعاليت بازماند و دست استعمار گلوي هردو را فشرد و حركات روشنگرانه خوابيدند تا این‌که فعاليت نوسازي در سطوح مختلف جامعه در تاريخ 16 ميزان 1290 ش‌. با نشر شماره اول سراج‌الاخبارافغانيه‌ به جنب‌وجوش افتاد. به‌طور ملموس و خوانا تحول فكري و اساس ‌گذاري فكر نو شروع شد و كشور در جريان تحول قرار گرفت‌.
بايد توجه داشت كه اين جريده در زمان خودش تأثير وسيع داخلي و بين‌المللي داشته و فراتر از مرزهاي كشور به بيداري اذهان نقش بازي كرده است‌. يعني نه‌تنها در داخل منبع جنبش ‌بخشي فكر نوجوانان و مشروطه‌خواهان بوده‌، بلكه در محافل آزادي خواهان و مشروطه‌طلبان ايران و جوانان آسياي ميانه نيز جنبش آفرين و روان‌بخش بود. اين جريده نقش سازنده‌اي در جهت احياي حرکت مشروطیت دوم‌، نهضت استقلال كشور، تجديد بناي دولت افغاني باز كرد. ليكن سایر سانسور و استبداد پديدار گشت و گستره فعاليت اين جريده را تحديد كرد. طوري كه محمود طرزي در مقاله «حي علي الفلاح» خود در شماره مورخ 16 جدي 1249 ش‌. كه مردم را براي تحصيل استقلال سياسي و قيام ملي تحريك كرد، اين مقاله سانسور شد و به طرزي گفته شد: مرغي كه بی‌وقت اذان دهد، سرش از بريدن است و او را 26000 روپيه جريمه كردند.
اين هيولا همواره سایه روشنگري مطبوعات را در افغانستان با تير زده است و مانع بر این نهاد نوساز ايجاد كرده است‌. در ابتداي شروع مطبوعات در كشور اين موانع بيشتر جنبه خارجي داشته است‌. زيرا كشور در سيطره استعمار خارجي قرار داشت. همان‌گونه كه در فبروري 1917 م‌. حكمران روسیه تزاري در تركستان تلگرامي به نماینده روسيه نوميسكي كه در هند بود فرستاد كه شماره‌هاي سراج‌الاخبار در بخارا و بلاد ديگر تركستان منتشر مي‌گردد و از مقالات آن احساسات ضد روسي و بريتانوي در مردم به جنبش درآمده است‌. بنابراين بايد دولت هند بريتانوي بر امير افغانستان فشار آورد تا اين جريده خط‌مشی تبليغي خود را تغيير دهد. يا این‌که نايب‌السلطنه در هند در دسامبر 1914 م‌. عدم نشر چنين مقالاتي را از امير افغانستان خواست و امير هم وعده داده بود كه چنين خواهد كرد.
مطبوعات در افغانستان در دامن امارت پا به منصه وجود گذاشت و همچنان دولتي باقي ماند تا دوره امان‌الله خان‌. مطبوعات دولتي طبعاً پا را فراتر از گليم ستايش و مداحي حكومت نمي‌توانند دراز كنند وگرنه به سرنوشت سانسور و يا تعطيلي كشانده خواهند شد. همان‌طوری كه سراج‌الاخبار به مديريت طرزي كه دم از استقلال كشور، مخالفت با استعمار انگليس‌، انتقاد از هرج‌ومرج حاكم بر فضاي افغانستان مي‌زد، درعین‌حال در يك محيط مطلق‌العنان شديد زير نظر مستقيم دولت منتشر مي‌گرديد، نمي‌توانست با استبداد و روش شخص شاه تماس بگيرد، لهذا براي بقاي خود به مديحه‌سرايي شخص شاه متوسل مي‌شد و در اين ره غلو مي‌ورزيد.
بنابراين مطبوعات وابسته و دولتي تا همان حدي گام مي‌گذارد كه منافع متوليان حكومت را تهديد نكنند. متولياني كه بانفوذ و اقتدار شخصي و با تطميع و تهديد مطبوعات را كنترل مي‌كنند و اعمال سانسور مي‌نمايند. همان‌گونه كه در مراحل مطبوعات حكومتي در افغانستان اين قضيه اعمال‌شده است‌.
اولين جریده غیردولتی در سال 1306 ش‌. با انتشار انيس‌ نمود يافت و تقريباً در همان وقت جریده افغان‌، نسيم سحر، پشتون ژغ‌ و نوروز تأسيس شدند و بدین گونه مطبوعات غیردولتی در افغانستان شكل يافت و راه را براي تحول بيشتر فكري توسعه داد و در سایه اصلاحات اماني‌، فعالیت‌ها روشنگرانه مطبوعات قوام يافت و در سال 1303 ش‌. قانون مطبوعات از تصويب عبور كرد و زمينه‌هاي بروز و بيان گفتني‌ها مساعد ساخت‌.
ليكن بسيار زود پاييز عمر مطبوعات آزاد فرارسيد و نادر خان پادشاه وقت پس‌ازآن كه بر اريكه قدرت تكيه زد، جلو نشر و فعاليت مطبوعات آزاد را گرفت و در برابر، مطبوعات دولتي را تقويت كرد و دامنه مطبوعات آزاد جمع شد و مطبوعاتي شكل گرفت كه دولت بر آن نظارت داشت و اين نوع مطبوعات گسترش فراوانی يافت‌؛ اما اين گسترش عمدتاً جنبه كمي داشت‌، زيرا سانسور افكار و نظريات به‌شدت و دقت عملي مي‌گرديد. بدین‌سان، مطبوعات كشور را تب سانسور پوشاند و بنيان يك مطبوعات مستقل‌، غير وابسته و آزاداندیش از بين رفت و نظارت و اعمال‌نظر و حاكميت دولت گسترش قابل‌توجهی يافت و آزادي بيان كه حق طبيعي مردم است‌، سلب گرديد.
با از بين رفتن نادر خان، اين استبداد مطبوعاتي برچيده نشد، بلكه افزايش يافت‌. در زمان صدارت اول محمد هاشم خان‌، جرايد آزاد و آزادي مطبوعات یک‌قلم ممنوع اعلام شد؛ اما مطبوعات دولتي رشد يافت‌، نويسندگاني مي‌كوشيدند تا از طريق جرايد و مجلاتي چون انيس‌ و اصلاح‌ به نشر افكار آزاد و مضامين تحقيقي و انتقادي بپردازند، سانسورهاي متعدد در برابرشان موانع ايجاد مي‌كرد و بعضي از اين نويسندگان درنتیجه اين اقدامات‌، كار و شغل و حتي آزادی‌شان را از دست دادند. پس همان تأثير تحول گرایانه‌ای كه مطبوعات ما بايستي مي‌داشت‌، متأسفانه از دست داد و اين نشريات در عمل خواننده نداشت و پس از چاپ شدن با مصرف گزاف‌، در تحویل‌خانه‌ها انبار مي‌شد و يا به اشخاصي كه به خواندن آن مايل نبودند توزيع مي‌گرديد.
 مجلس در سال 1950 م‌. دومين قانون مطبوعات را به تصويب رساند در سايه اين قانون‌، مدت كوتاهي مطبوعات كشور نفس راحتي كشيد و براي جرايد آزاد اجازه فعاليت داده شد و پس‌ازاین آزادي‌، جرايد آزادي چون نگار، نداي خلق‌، وطن‌، نيلاب‌، ولس‌ و آيينه‌ در كابل نشر شدند؛ اما خيلي زود آفتاب آزادي بيان مطبوعات غروب كرد و در سال 1951 م‌. جرايد آزاد يكي بعد از ديگري محاكمه و توقيف شدند.
بدین‌سان موانع آزادي بيان و نشر افكار و عقايد مترقيانه و نوسازي و بنيان‌های حركت‌های انتقادي كه متعلق به جامعه نو است‌، دوباره چيده شد و دست نويسندگان بسته شد و انديشه‌ها عقيم ماند.
اين پديده ضد آزادي يعني سانسور و استبداد، بعداً نیز دست از سر مطبوعات افغانستان برنداشت. در حكومت ميوندوال اگرچه جرايد غیردولتی به فعاليت پرداختند، اين جرايد هرچند مطالب مندرجشان پيش از پخش سانسور نمي‌شد، اما دولت حق داشت در صورت كشف نمودن مطالب خلاف قانون بعداً از توزيع نشريه جلوگيري نمايد و در محكمه عليه آن اقامت دعوي نمايد. ميوندوال اگرچه طالب و خواهان انتقاد از حكومت بود ليكن نمي‌توانست‌، چون محمد يوسف به وي اجازه نمي‌داده است‌.
پس چه به‌طور علني و يا به‌صورت پنهان‌، مطبوعات كشور از سانسور و استبداد رنج‌برده است‌. كشوري كه در آن فرصت انكشاف يك مطبوعات غير حكومتي مسئول، ولي درعین‌حال داراي بنيان قوي مالي موجود نبود و كار كردن در مطبوعات حكومتي اين بوده كه يك ژورناليست مي‌بايست جارچي بادار خود مي‌بود و نقش مطبوعات حكومتي اين بود تا از منافع حكومت دفاع كند و كاركنان مطبوعات دولت از خود صاحب‌نظر مستقل نبوده و نمي‌توانستند. اگر چنانچه جرايد غير حكومتي هم داشته‌ايم‌، تقریباً هریک از آن‌ها به‌آسانی از طريق ارتشا تشويق مي‌شدند تا از منافع اشخاص و يا مؤسسات دفاع كنند.

No comments:

Post a Comment