Monday 27 August 2018

روایت آشکارگی معشوقه‌های یک قبرستان

روایت آشکارگی معشوقه‌های یک قبرستان
(نقد شهریار آرمان بر مجموعه داستان سنگ‌قبر)
اشاره: سنگ‌قبر واپسین‌ترین کار داستانی من است که در کابل از سوی انتشارات مقصودی چاپ شده است. دوست داستان‌نویسم شهریار آرمان مهربانی کرده دیدگاه خود را دربارۀ این کتاب نوشته است که در زیر می‌خوانید.
علی پیام

شهریار آرمان
آوار مصیبت‌هایی که این روزها بر سر ما در حال خراب شدن است، احوال مرا دگرگون کرده است و تصمیم گرفته‌ام به جان کتابخانه کوچکی که تقریباً فراموشش کرده بودم بیافتم و تا می‌توانم خودم را در لابه‌لای برگه‌های آن غرق کنم تا شاید ذهنم فراموش کند که در مردابی به نام افغانستان زندگی می‌کنم که این روزها از آسمانش توحش و نفرت می‌بارد و زمینش قبر و مرگ می‌زاید.
سنگ‌قبر از علی پیام، اولین کتابی است که به چنگم می‌افتد و به‌طور غریبی با فضای این روزهای افغانستان هماهنگی دارد. این مجموعه داستان با داستان کوتاهی شروع می‌شود که ماجرای آن در خرابه‌های بازمانده از جنگ می‌گذرد؛ گذشته‌ای که زیر آوار رفته و گمشده است.
این گذشته در داستان‌های بعدی در هیئت معشوقه‌ای که دیگر نیست ظاهر می‌شود. داستان «مجسمه» حکایتگر این نبودن معشوقه است. در داستان‌هایی دیگری مانند «چهار طرف کابل» و «بهترین تحفه» هم راوی معشوقه‌اش را جستجو می‌کند و از او حرف می‌زند.
داستان معشوقه‌های کتاب سنگ‌قبر با تبدیل شدن معشوقه گمشده به مفاهیمی همچون عشق پایان می‌یابد. داستان‌های این مجموعه در سال‌های 1372 تا 1388 نوشته شده‌اند.
نثر داستان‌های اولیه با دست‌اندازهای زیادی روبه‌رو است. تکرارها گاهی جا نیفتاده‌اند، گستره کلمه‌های استفاده شده، آمیخته‌ای از لهجه‌های ایرانی، دری و هزارگی هستند که باشخصیت‌های داستان تناسبی ندارند.
مشکلات ویرایشی هم مزید بر علت شده‌اند; به‌طور مثال عنوان داستان کوتاه “بابه ی پتیما” در متن داستان بدون «ی» آمده و «بابه‌پتیما« درج شده است. ا
با این حال گاهی که زاویه روایت داستان ذهنی انتخاب شده, سبب می‌شود افتادگی‌ها، ابهامات، شکسته شدن زمان افعال چندان به نظر نیاید.
اغلب داستان‌های این مجموعه در سال 1388 نوشته شده‌اند. ذهن مشغولی نویسنده ماجرا بافتن و به هیجان آوردن خواننده نیست و بیشتر روان‌پریشی، روان‌نژندی و کندذهنی شخصیت‌هایی را نشان می‌دهد که اغلب شکست‌خورده، دورافتاده و تنها هستند.
این شخصیت‌ها برای یافتن همزاد خود، گذشته‌ها را گورکنی می‌کنند، می‌خواهند از دست رفتن معشوقه را با فتیش هایی که دارند جبران کنند و مجسمه آن‌ها را بازسازی می‌کنند و یا مکان‌هایی را که نوعی نوستالژی برایشان می‌سازند، جستجو می‌کنند.
داستان‌ها هرچه به‌سوی انتهای کتاب یعنی به‌سوی سال 1388 به‌پیش می‌روند، انتزاعی‌تر می‌شوند. جملات دراز شده، گاهی نمی‌توانند معنای مشخصی را به دست بدهند و در درازی خود مفهوم را گم می‌کنند.
راوی این داستان‌ها جرئت و یا علاقه مستقیم گویی ندارد و پیام‌هایش و یا رؤیاهایش را در قالب حواشی، سمبول‌ها و کنایه‌ها پنهان می‌کند و این نوع روایت نا مستقیم نشان از شرایط خاصی دارد که راوی در آن گرفتار آمده است.

No comments:

Post a Comment